جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

احضار اباصلت هروی توسط مأمون

زمان مطالعه: 2 دقیقه

بعد از مراسم تدفین علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله علیه مأمون اباصلت را نیز احضار نمود و به او گفت: آن دعایی را که خواندی و آب در زمین فرو رفت به من بیاموز.

اباصلت گفت: به خدا قسم! آن دعا را همان وقت فراموش کردم.

ولی مأمون این عذر را از اباصلت نپذیرفت و دستور داد که او را زندانی کنند. در صورتی که راست می‏گفت که آن دعا را فراموش کرده بود. او یک سال در حبس ماند تا این که دیگر دلتنگ و افسرده شد؛ ازاین رو یک شب را بیدار ماندو به دعا و عبادت مشغول شد و وجود مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و فرزندانشان را در پیشگاه اِلاهی شفیع قرار داد و از خدا خواست که به حقّ این بزرگوران او را از این بند و حبس نجات دهند.

هنوز دعای اباصلت تمام نشده بود که دید جوادالأئمّه صلوات الله علیه در زندان حاضر شدند و به او فرمودند: ای اباصلت، آیا سینه‏ات تنگ شده است؟ عرض کرد: بلی به خدا قسم!

حضرت فرمودند: برخیز.

سپس دست خود را به زنجیرها و بندها زدند و باز کردند، بعد دست او را گرفتند و از زندان خارج نمودند، در حالی که غلامان ونگهبانان او را می‏دیدند، ولی به اعجاز حضرت جواد صلوات الله علیه

نمی‏توانستند به او حرفی بزنند. وقتی امام جواد صلوات الله علیه اباصلت را از زندان خارج کردند به او فرمودند: تو در امان خدا هستی و دیگر با مأمون روبرو نخواهی شد. و همین طور هم شد، یعنی اباصلت دیگر مأمون را ندید.(1)

به نظر می‏رسد که زندانی کردن اباصلت توسّط مأمون به خاطر نگفتن دعای مخصوص نبود؛ بلکه با توجه به این که اباصلت از نزدیکان علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله علیه بود و نسبت به حقایق و کیفیّت قتل آن حضرت از قبل توسّط آن بزرگوار آگاه شده بود، مأمون همان‏طور که هرثمه را به همین منظور تهدید به قتل نمود و از او تعهدات فروان گرفت، اباصلت را نیز زندانی کرد، که با اطرافیان و شیعیان رابطه نداشته باشد و اسرار همچنان محفوظ بماند، ولی غافل از این بود که خداوند متعال بر هر چه بخواهد قادر است و اجازه نمی‏دهد که خون مظلوم پایمال شود.


1) عیون اخبار الرّضا صلوات الله علیه ج 2 ص 245، بحارالأنوار: ج 49 ص 303.