یکی از تاریخ نویسان نه تنها درباره برتری و فضیلت ائمه علیهمالسلام بر دیگران، بلکه در مورد علمیت و دانش آنان نیز دچار شک و تردید شده و استناد کرده است به این که اگر آنان واقعا دارای علم و دانش بودهاند، میبایستی مانند دیگر دانشمندان تألیفات و آثاری از خود برای مردم به جای گذارند.
شاید این گونه سخن گفتن از کسی که میگوید خروج حسین بن علی علیهالسلام بر یزید خطا و اشتباه بوده، شگفتی نداشته باشد و اگر ممکن نباشد در این گفتار او را به جهل و نادانی
نسبت دهیم، ولی قطعی است که غبار متراکم تعصب حجاب صخیمی را میان او و حقیقت قضایا و واقع حوادث برقرار کرده است.
بر این مورخ منصف بود!! که آثار و تألیفات صحابه را که وی اصول عقاید و افکار خود را توسط آنها از پیامبر صلی الله علیه و آله اخذ کرده برای ما بیان کند، بلکه تألیفات تابعان را که آنان را دومین طبقه دانا به مسائل دین و نگهبانان این آیین میشمارد، نام برد، شایداو متعذر شود به این که احادیث و اخباری که از طریق آنها رسیده صلاحیت دارد که بر مبنای آنها حکم به مقام والای علمی آنان شود، در این صورت ما هم متعذر میشویم به این که آثاری که در ابواب مختلف علوم و معارف از ائمه علیهمالسلام به ما رسیده نه تنها دلائلی کافی بر مراتب علمی آنهاست، بلکه تفوق و برتری آنها را در این موارد به اثبات میرساند.
آیا ممکن است تصور کرد که ابنخلدون به این آثار وقوف نیافته و به اخباری که از طریق آنها وارد شده آگاهی پیدا نکرده باشد، در حالی که گروه بسیاری از دانشمندان و متفکران اسلام آنها را اخذ و بدانها عمل کردهاند و بنای مذهبی را که بخش بزرگی از امت اسلام بدان معتقد و متعبد است بر اساس این احادیث و آثار بنیان نهادهاند؟
ما در این باره شک نداریم بلکه یقین داریم که این پرسش شگفتانگیز و نابجاست، بویژه این که ابنخلدون از نظر پختگی و آگاهی و اندیشه از برجستهترین دانشمندان اسلام است.