سپس امام علیهالسلام به بیان معانی آیاتی که ظاهرا موجب توهم عدم عصمت پیامبران، و جواز صدور معصیت از آنان است، پرداخت، و چنین بیان فرمود: که در مورد آدم علیهالسلام جز این نیست که نافرمانی از او، در بهشت سرزده است، و آنچه مورد نظر و بحث است، عصمت پیامبران علیهمالسلام در روی زمین است، و عملی که منافی عصمت باشد، در روی زمین از او سر نزده است، و این به دلیل قول حق تعالی است که فرمود است: ان الله اصطفی آدم و نوحا و آلابراهیم و آلعمران علی العالمین(1) و اما آیه و ذوالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن
نقدر علیه(2) مراد از ظن در این جا یقین است، و معنای آیه این است که یقین کرد خداوند روزی را بر او سخت نگرفته است، و اگر معنا این بود که گمان کرد خداوند بر او قدرت ندارد کافر شده چه برسد از این که معصیت کرده باشد.
اما در مورد آیه و لقد همت به و هم بها(3) اهتمام زن عزیز مصر و اهتمام یوسف علیهالسلام در دو چیز مختلف بود، زن عزیز مصر در کوشش برای ارتکاب معصیت، و یوسف علیهالسلام در این اندیشه بود که اگر او را بدان گناه مجبور کند، به سبب اهمیتی که این گناه بزرگ دارد، او را به قتل برساند، و خداوند وقوع این قتل و پیامدهای بد آن، و همچنین ارتکاب این عمل زشت را جلوگیری و از یوسف علیهالسلام برطرف فرمود.
و اما درباره داوود علیهالسلام و گفتار او به مدعی مبنی بر این که مدعیعلیه به سبب این که از او خواهان یک رأس میش شده به وی ستم کرده است، از نظر اصول دادرسی خطا بوده است، زیرا لازم بود پیش از این اظهارنظر مدعیعلیه را درباره مورد ادعا، بپرسد، لیکن این خطای او، معصیت نبوده است، خداوند متعال هم با بیان داستان این دو فرشته اشتباه او را تصحیح فرموده است.
امام موضوع ازدواج داوود با زن اوریا، که مردم در آن روزگار آن را گناهی از او شمرده، و آن را زشت دانستهاند بیگمان عمل او، اقدامی تشریعی، و برحسب مصلحت عمومی بوده، و داوود خواسته است از این راه سنت خودداری زن از ازدواج پس از مرگ شوهر را که در آن زمان رایج و حاکم بوده است، از میان ببرد، چنان که همین قضیه در مورد ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله با زینب دختر جحش، همسر زید بن حارثه پسرخوانده آن حضرت، اتفاق افتاد. که پس از طلاق او به وسیله زید، آن حضرت بر آن شد که از طریق ازدواج با او، سنت عامی را که از پیش از اسلام و دوران جاهلیت، باقی مانده و معمول بود، منهدم و ممنوع سازد و این سنت، عبارت از عدم جواز ازدواج با همسر پسرخوانده بود، چنان که قرآن بدین معنا صراحت دارد، و چون پیامبر صلی الله علیه و آله بیم داشت، از این که منافقان در این باره به او تهمت زنند، خداوند متعال او را مخاطب قرار داده فرموده است… و تخشی الناس
و الله أحق أن تخشاه(4) و خداوند خود او را به این ازدواج، امر فرمود، چنان که مفاد قول خداوند متعال، در این آیه کریمه است: فلما قضی زید منها و طرا زوجنا کها لکیلا یکون علیالمؤمنین حرج فی أدعیائهم اذا قضوا منهن وطرا و کان أمر الله مفعولا(5)
امام علیهالسلام با این تفسیر جالب، و با این تأویل آرامشبخش که ناظر بر دلالت واقعی آیه است، غبار شبهات نادرستی را که ممکن است دامنگیر کسانی که از فهم صحیح معانی ژرف کتاب خدا ناتوانند بشود، از میان میبرد.
1) آل عمران /33 یعنی: خداوند آدم و نوح و آلابراهیم و آلعمران را بر جهانیان برگزید.
2) انبیا /87 یعنی: و یادآور یونس را هنگامی که خشمگین (از میان قوم خود) بیرون رفت و پنداشت که ما هرگز بر او تنگ نخواهیم گرفت.
3) یوسف /24 یعنی: آن زن قصد او را کرد و او نیز آهنگ او را.
4) احزاب / (37) یعنی: و از مردم بیم داری، در حالی که خداوند سزاوارتر است به این که از او بیمناک باشی.
5) احزاب / (37) یعنی: هنگامی که زید از همسرش جدا شد ما او را به همسری تو درآوردیم، تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخواندههای آنها، هنگامی که از آنان طلاق گیرند نباشد، و فرمان خدا انجام شده و قطعی است.