صبیح گوید (غلام) نزد مأمون آمدم دیدم صورت نحس او مانند شب تاریک شده پرسید چه خبر؟ گفتم والله او را در اتاقش در سلامت کامل دیدم. مأمون باکمال
شرمندگی دکمه های خود را بست وگفت لوازم عزاداری را به جای خود برگردانید (چون دستور داده بود که وسایل عزاداری را آماده کنند) وگفت اگر شخصی پرسید بگوئید حال غش بر ولیعهد عارض شده بود.
هرثمة بن اَعْین گوید: چون این سخن از آن غلام طرفدارامام رضا علیه السلام که به ظاهر برای مأمون خدمت می کرد شنیدم بسیار خوشحال شدم و حمد و سپاس خداوند را به جای آوردم و به حضور مولایم امام رضا علیه السلام شرفیاب شدم امام به من فرمودند ای هرثمه هر چه ازصبیح شنیدی برای هر شخصی نقل مکن! مگر برای شیعیان و دوستان ما که مورد اعتماد باشند.
گفتم آری مولای من سپس حضرت فرمودند: به خدا سوگند مکر و حیله ی آن ها هیچ زیانی وارد نمی آورد مگر صحیفه های عمر ما پر شده باشد.
1) هرثمة بن اعین: از فرمانداران هارون بود که ولایت خراسان به او داده شد و بعد او را به آفریقا فرستادند و دو سال و نیم فرماندارکشورهای اسلامی آفریقا بود. سپس استعفا داد و هارون او را دوباره به حکومت خراسان منصوب کرد در جنگ بین امین و مأمون او جانب مأمون را گرفت و صادقانه به مأمون خدمت می کرد چون با فضل بن سهل میانه ی خوبی نداشت به عللی مأمون از او برگشت و او را زندانی نمود و سرانجام در سال 200 هـ. ق درزندان مرو درگذشت.